رمان زیبا دختری زخم خورده اثر صبا شادمان
بخشی از داستان:
خدایا پناھم باش کھ جز تو پناھی ندارم
آری من زیبا ھستم زیبایی کھ جز خودشو مادر بزرگ پیرش کسی را ندارد
روز ھا برایش مانند قرن ھا میگذرد…
من وقتی کوکی ١٠ روزه بودم مادرم مرا بھ دست پدرم رھا کرد ….
پدرم مرا در کوھستان بھ دست مادر بزرگ ۴۵ سالھ ام داد…..
من حتی در ١٠ روزگی ھم نبود مادر را حس میکردم …
من ھمان کودکی ھستم کھ انقدر گرسنھ بود کھ از ١٠ روزگی سینھ ی خشک
مادربزرگ ۴۵ سالھ اش را میک زد کھ سینھ خشک آن زن بھ امر خدا شیرده شد….
من دوسال با ھمان شیر معجزه زندگی کردم…..
حال دختری زخم خورده ی ١٧ سالھ ام کھ جز مادر بزرگ پیرش کسی را ندارد….
روز ھا برایم سخت میگذرد….
یادی از آن روز درد ناک میکنم کھ غلامعلی یکی از دوستان پدرم کھ در کاره چوپانی
بود خبره مرگ سردار بزرگ را بر اثر کاره فراوان برایمان آورد….
پدرم ھم مرا تنھا گذاشت مانند مادرم ….
پدری کھ آرزوی دیدن تک دخترش را در رخت سفید عروس داشت با کلی آرزو بر
سینھ ی قبرستان رفت….
پدر مراھم ببر کھ خستھ ام از این زندگی….
ظھر بود ناھار را تازه خورده بودیم کھ برایھ شستن ظرف ھای غذا بھ چشمھ ی کناره
خانھ ی مان امدم…..
دستم را داخل آب زلال چشمھ انداختم…..
چھ اب پاکی….خدایا من ھم مانند این اب پاکم پس بھ کدامین گناھم من را این گونھ
زجر میدھی……درست است شاید این امتحان الھی باشد…..
ارام ارام شروع بھ شستن دو تکھ ظرف شدم
مشخصات فایل:
عنوان: زیبا دختری زخم خورده
مولفین: صبا شادمان
تعداد صفحات: 19
زبان: فارسی
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.