کتاب زمستان مالیخولیایی

خلاصه:

داستان از نوجوونی کیمیا شروع میشه که داره کارای ماجراجویی جالبی رو برای ساختن یه اختراع خیلی جالب توی یه روستای کوچیک انجام میده.

زندگی شخصیه کیمیا به تنهایی جذابیت و گیرایی خاصی نداره …این خوده کیمیاس که به زندگیش معنی میده …با کارای خلاقانه اش و استفاده از استعدادش !

اون داره یه اختراع که خیلی براش مهمه رو توی یه کلبه ی قدیمی پایین تپه میسازه و امید داره که بتونه تا اومدن بهار ازش نگه داری کنه و وقتی تموم شد اونو بالای تپه آزمایش کنه …پایان خوش

قسمتی از داستان:

-من اگه بخوام کل قضیه رو به تو بگم که خریت محضه !….

قهقه ای میزنم و از الی که با تعجب به من خیره شده از اون جا دور میشم .

جدا خیلی تعجب داره که مردم این دوره زمونه علاقه ی خاصی به دخالت توی کارای همدیگه دارن…فضولی بیش از اندازه….حماقت بیخودی !

موقع پایین اومدن از تپه چکمه هامو محکم میزنم زیر بغل و به دو، به سمت خونه ی بی در و پیکر پایین تپه میرم….

گمون نکنم بیشتر از یه سری باد و بارون دیگه رو تحمل کنه .

البته شاید در آینده که پولدار شدم و روی پای خودم واستادم با کمک شوهر و بچه هام تعمیرش کنم ..! اصن شاید تبدیلش کردم به یه محل قابل سکونت….طبقه ی بالاشم به بچه ها میدم ….قسمت پشتیه خونه رو هم یه کارگاه کوچیک درست میکنم !

با رسیدن به کلبه تمام فکرام پر پر میشه….خونه ای که من برای آینده ام روش حساب باز کردم یه کلبه ی بی در و پیکره که صدای غیژ غیژ چوباش و بوی نم و کهنگیش و زمین پوشیده از کاه گلش اونو غیر قابل سکونت کرده …البته هر از گاهی میشه چند تا حیوون ولگرد یا چند تا گاو و بز سرگشته و گمشده رو توش پیدا کرد .

حس میکنم این کلبه برای اونا یه ویلا یا قصر بزرگ به حساب میاد .

مشخصات فایل:
عنوان:  زمستان مالیخولیایی
تعداد صفحات: 174
زبان: فارسی