رمان پیتزا پپرونی اثر باران

رمان پیتزا پپرونی اثر باران

خلاصه داستان :
داستان هم در مورد پسری به اسم محمد سام هست که پدر و مادرش فوت کردن و با خانواده پدریش قطع رابطه کرده. تا اینک پدربزرگش فوت میکنه و …..

بخشی از داستان:
رضا با آرنج زد به شانه شهرام و گفت:
– نگاش کن.دقت کنی می فهمی.
شههرام برای یک لحظه دسهت از کار ک هید و زیر چ همی به جهتی که رضها
اشاره کرده بود نگاهی انداخت و آرام زمزمه کرد:
– حالا چرا گیر دادی به این بنده خدا؟
رضا چند بار سبیلش را جوید و گفت:
– دس خودم نیس. اصن یه جوری رو مخه. نگاش کن تو رو خدا.
شهرام کلافه م غول کارش شد و با همان لحن کلافه گفت:
– خوب داره دست و می شوره.مگه چیه؟
– می زنم تو سرت ها. تو برو تو نخ کاراش به حرف من می رسی.
– شهرام، رضا باز که دارین ور می زنین بنجنبین م تری حیرونه.
رضا دسته ای از جعبه های خالی را جلو ک ید و غر زد:
– بدم میاد از این م*ر*ت*ی*ک*ه. فقط عر میز نه.
– رضا خفه شود بچسب به کارت.
صدای آقای اعتمادی برای بار دوم توجه انها را به خود جلب کرد:
– سام. اشتراک 241 زود باش.

مشخصات فایل:
عنوان: پیتزا پپرونی
مولفین:  باران
تعداد صفحات: 326
زبان: فارسی