رمان بادیگارد اثر Shaloliz

 دانلود رمان بادیگارد اثر Shaloliz

درمورد دختريه که بخاطر شغل باباش هميشه باديگارد همراهشه. ولي دختر از سر لجبازي با پدرش باديگاردها رو ميپيچونه يا فراريشون ميده

آروم کلید رو توي قفل چرخوندم و درو یواش باز کردم. همه جا تاریک بود، احتمالا همه خوابیده بودن. کفشامو در آوردم و پاورچین پاورچین رفتم سمت پله. همین که پامو روي اولین پله گذا شتم چراغ هال رو شن شد. آروم سرمو چرخوندم و عقبو نگاه کردم، درست حدس زده بودم، بابام بود.

بابا: تا حالا کجا بودي؟

من: کجا بودم؟ جایي که همیشه میرم. پارتي.

بابا: یه نگاه به ساعتت انداختي؟

من: نه.

بعد یه نگاه به ساعتم انداختم و گفتم: سالمه که.

بابا چپ چپ نگاهم کرد.

من: خوب حالا که چي؟

بابا: کجا رفته بودي؟ بادیگارد رو باز چرا پیچوندي؟

من: دلم نمي خواد، دوست ندارم یکي مثل کنه بهم بچسبه.

با با: مگه من هزار بار نگفتم که بیرون براي تو خطرنا که؟ چرا حرف گوشنمیکني

عنوان: رمان بادیگارد
نویسنده: Shaloliz
تعدادصفحات: 379